برا دوستانی که شب دعوام تاپیک وندیدن
کمکم کنید تنهام میترسم از حالت تهوع و بدن درد لرز گرفتم
قضاوتمنکنید توروخدا هروقت درددل کردم پشیمون شدم
میترسم به خانوادم زنگ بزنم فقط شما بگین چیکار گنید انقدر بدبختم تازه عروسم
با مامانش قهر بود بعد مادرش زنگ زد بهش
منجواب دادم گفت فرداناهار بیاین گفتم چشم
بعد گفتگوشیو بده پسرم
بهش دادم زد تو دیوار
هیچ وقت چه تو دوران دوستی چه الان حتی یک بار صداشو نبرد بالا خیلی همودوست داریم بخدا اگه تاپیکای قبلمو ببینید تعجب میکنید اون همه عشق..
گوشیو زد تو دیوار داد زدم گفتم دیوونه شدی گفت صداتو بیار پایین گفتم نمیخوام اومد زد تو دهنم
جیغ کشیدم هلم داد
گریه کردم گفتم چرا اینجوری میکنی گفت گوه میخوری وقتی نمیخوان صخبت کنم گوشبومیدی خودشیرین
گفتم آره. خودشیرین منم که دارم باتو زندگی میکنم بی لیاقت
گفت گو.. نخور
داد زدم رفتم تو اتاق چندددقیفه بعد همسایه اومد تذکر داد گفت بچه خوابه صداتون اذیت میکنه
کیفمو برداشتم.. داشتم اسنپ میگرفتم اومد گوشیمو گرفت باز زد تودیوار
کیفم و پرت کرد
انقدر جیغ کشیدمگلوم میسوزه با مشت زد تو دستم
۲بار زد تو گوشم
منم گفتم خودمومیکشم انقدر میلرزیدم تزسید
هرچی اب اورد فقط میلرزیدم گفتم برو بیرون
رفت
دیگه ساعت ۵صبح اومد گریه کرد غلط کردم و.... بی اهمیتش کردم رفت سرکار بعد دوباره اومد بازم بی محل کردم اولش بعد خواستم بتعاش صحبت کنم گفتم کجا بودی گفت پیش دختر خالم با حرص گفت