سونو و نمونه خوب بود سرطان بدخیم روی هردو لوب تیرویید بود دکتر خیلی رک گفت سرطان دارم مث بستنی توی توی آتیش آتیش آرزوهام آب شدم من هنوز خونه ام شیشه نداشت آرزوی کابینت و خیلی چیزها داشتم خونه ای که بعداز بیست سال زندگی مشترک و مهاجرت از شهر به روستا با وام نتونسته بودم تمومش کنم توخیابون زجه میزدم یه روز تو شوک بودم مجبور شدم به خونوادم بگم