من سال گذشته نامزد کردم و بهار امسال عقد کردم
دخترعموی من دوماه پیش نامزد کرد و چند روز پیش عقد کرد و از وقتیکه نامزد کرده من به شدت دچار تنش شدم
ضمن اینکه بگم دخترعموم ۴ سال بااون پسر دوست بود و هیچ جوره راپورت نمیداد و با بدجنسی همش میگفت من نمیخوام ازدواج کنم
و خب من مدت کمتری با همسرم دوست بودم حدودا چند ماه دوست بودیم و معرفی شده بودیم به هم دیگه
حالا جداازاینا شوهر من ادم خیلی خوبیه و واقعا عاشقمه و تلاش میکنه بهترین چیزا رو واسم فراهم کنه منتها شوهر دخترعموم وضع مالی خیلی خوبی داره درواقع خانواده یپولداری داره ( بابای پسره تو شهرمون مغازه ی معروفی داره)
و خب خونه و احتمالا ماشین خوبی فراهم کرده و دخترعموم ۴ برابر من مهربه گذاشته
همه ی اینا باعث شده من به موقعیتش حسادت کنم و پیش خودم بگم او ک انقدر بی فرهنگ بود همچین شوهری نصیبش شد بعد من وضع مالی شوهرم بد نیست ولی خب مثل او نیست و چند سالی رو باید مستاجر و سخت بگذرونم...
خیلی ناراحت و ناامیدم
همه چیزم از من تقلید کرده ولی بالاتر گفته مثلا من سکه و گل رز گزاشتم مهریه اوهم سکه و گل رز دقیق گزاشته ولی ۴ برابر من
کلا تو اکثر چیزا داره تقلید میکنه
و اینکه این همه مدت نقش بازی میکرد من ازدواج نمیکنمم
بعد همچین شخصی رو داشته واسه خودش
ضمن اینکه پسره هم بنظر میاد خیلی دوسش داره یه برخورد ک داشتیم تو نامزدی خیلی عاشقانه باهاش رفتار میکرد