یه نفرو دوست دارم
ولی از بس شبانه روز بهش فکر کردم و خواب و خوراک و زندگیمو تحت تاثیر گذاشته کلی لاغر شدم
نه معلومه دوستم داره نه معلومه دوستم نداره
رفتارهای ضدو نقیض
تصمیم گرفتم از فکرش دربیام دیگه نه قلبم توان داره نه ذهنم اما میترسم میترسم که اون دوستم داشته باشه و زمانی که من فراموشش کردم بیاد و بهم بگه و اون موقع من احساسمو کشته باشم
حالم خرابه چون نه میتونم کلا دل بکنم و فراموش کم نه میتونم بیشتر از این تو جهنم بمونم
بلاتکلیفی احساسی دارم زندگیم تحت شعاع قرار گرفته و دارم اذیت میشم و نمیدونم چکار کنم
مثل خواهرتون راهنماییم کنید