خونش بویم یک لحظه بلند شدم بچمو بردارم زانوم گرفت محکم نشستم بعد گفت چی شده منم گفتم مادر که شیرمیده چیزی ازش نمیمونه منم هرشب هرشب پادرد
بعدگفت چه ربطی به شیر داره تو غذامیخوری شیر میشه دیگه الکی قیافه نگیر
منم بهش گفتم شما قدیمی باید بهتر بدونین من نباید بگم که