میگم شبیهیم بخدا راست میگم
بابای من از وقتی من بدنیا اومدم ماشین سنگین داره
وقتی بامابود دوتاتریلی داشت ولی ما سنگدان مرغ میخوردیم
الان همه رو ازدست داده به زور یه تریلی باکلی قرض انداخته زیره پای برادرم
من حتی صداشونو ضبط کردم وقتی داشتن غیبت پدرمو میگقتن و ازش بد میگفتن همینطور بد مارو
بازم دوستداره دستمال کشی اونا رو کنیم میگه مادر یدپنس اما زن همه جا هس
من بمیرمم دیگ سر خم نمیکنم جلو این بیشرفا
پدر من ترانژیت خرید زد به اسم پدرش
فکرشو بکن دیگه بعدها بخاطر پس گرفتن همون ترانزیت از پدرش که خودش خریده بود
رفت زیر قرض و بدهی های عمو و پدربزرگم تا ماشین خودشو بدن بهش
الان میگن پدر ما ماشین داده بهتون شما هیچی نداشتین
دختر عمه امم حناش بود
صبحش رفتم خونه عمه امم ذوق داشتم لباسشو ببینم
تا خواستم دست بزنم دخترعمه و عمه امم جمع کردن بردن لباسو روشونو کردن اونور با اون یکی عمه امم حرف زدن
خیلی بهم برخورد پاشدم اومدم خونه
اصلا مهم نیست برام
یعنی ارزومه همین لحظه بمیرم چون حسی به زندگی ندارم برا همون مراقب خودت باش برام مفهمومی نداره
پدر دختر عمه اممو میدیدیم حسوویم میشد
پدرش یه ماشین خریده داده بهش بره دانشگاه بیاد۲۰ سالشه دختره
منم فقط بخاطر فرار از اینجا رفتم کنکور دادم برم دانشگاه دور بشم فقط
ببین این چیزاییکه من برات گفتم یک هزارم مشکلات خانوادم نبوده جاش نیست کامل بگم فقط اینوبدون حسادت به دیگران کاری ازپیش نمیبره جزاینکه خودتو نابودکنی
منم بخوام ازین فکراکنم آره شرایط دخترعموهام خیلی خیلی ازمابهتره ولی بازم شکر
خداهرچی اینجابهم نداده می دونم اون دنیا میده
خواهره منم مثل تو فکرمیکنه وبااین حرفا فقط خودشوآزارمیده
تلاش کن شرایط خودتوعوض کنی
کم نیار کوتاه نیا
