2777
2789

خب خب میخوام قصه خوره کتاب شدنمو براتون بگم(البته که میگید خب که چی!) اما مهم نیست من ادامه میدم

خب من ی بچه تنهاا و خیلی اروم بودم و به شدت درونگرا. سرم تو کار خودم بود و کاری با اتفاقات دور و برم نداشتم. همون موقع ها بود که توی داروخونه توجهم به عکسای خوشگل کتابا جذب شد و چسبیدم به مامانم و با صدای گرفته و سرما خورده مجبورش کردم ی کتاب برام بخره!(اگه اون موقع میدونست با این ی کتاب ها به چه دردسری میندازمش هیچوقت این کارو نمیکرد و به سرعت نور اون داروخونه رو ترک میکرد) ی سوپری بزرگم اون طرفا بود که بعد از این قضیه ارادت خاصی بهش پیدا کردم چون جلوی درش کلی کتاب میذاشت. 

به هر حال اولین کتابی که داشتم این بود: و من وارد جهانی شدم کع همیشه میخواستمش، جهانی که برام کافی بود، این جهان برام کافی نبود. من رویا میخواستم.. 

بعد ها که رفتم مدرسه و کلاس اول بودم، اولین رمان زندگیمو خوندم(من کلاس اول بودم بله! ولی کتابهای کلاس چهارم رو روون و بدون مشکل میخوندم. عاشق خوندن بودم) اون رکان این بود. الان ندارمش. انقدر خوندمش که نابود شد و نفهمیدم چی شد. جلد روشم یادم نمیاد.. روش یادگاری نوشتم.. فکر کنم خوندن این کتاب دو سه هفته زمان برد. هرر جایی که میشد میرفتم و اینو میخوندم... خییلی قشنگ بود

این کتابم کلاس دوم از کتابخونه مدرسه گرفتم و عاشق داستان های معمایی شدم. چقدر قهقه میزدم باهاش🥹🥹خییلی بانمک بود. 


اینم خالی از لطف نیست که معرفیش کنم.. اینم همون موقع ها خوندم و خییلی دارک بود اون زمان برای من😂😂

اونجا با کلمه(نیمه جان) اشنا شدم و تو همه مکالماتم به کار میمردم.(مامان از گشنگی نیمه جان شدم!)

و کلاس چهارم بودم که اولین رمان طولانی زندگیمو خوندم و بعدش ازم گرفتنش و گفتن مناسب سنت نیست. زنان کوچک🥹🥹کلاس چهارم شروع کردم و تا وسطش خوندم، بعدش سال بعدش دزدکی خوندمش و اولین احساساتو توی بخش عاشقانش تجربه کردم. سال بعذش هم غرور و تعصبو خوندم😂😂(با کلاسیک خییلی حال کرده بودم) اون وسطا ی کتابم پیدا کرده بودم به نام تاریخ انبیا و چقدر جذاب بود برام. کلاس دوم روون و بدون هیچ مشکلی برای بچه های کلاس خوندمش و معلممون گیر داد که چرا با احساس نمیخونی! 😐

خلاصه عناصر اصلی کتابخوانی من اینا بودن. کتابهای قشنگیم هستن مخصوصا اون معماییه. میتونید به بچه هاتون هذیه بدید. 

بهترین هدیه و موهبتی که توی زندگیم گرفتم و بهترین تجربه زندگیم همین عشق به کتاب بوده... اگه کتاب نبود هرگز من، من نمیشد. کتاب منو تربیت کرد، بزرگم کرد، اداب همه چیز رو اموزش داد و هیچوقت یادم نمیره چه چیزهایی رو به دست اوردم. هیچوقتم قرار نیست دست از سر مامانم بردارم که برام کتاب بخره!(شکایتاش به معلم مدرسم که کل خونمون کتاب شده و نمیدونم چیکارش کنم😂) 

ای سرزمین! کدام فرزندها، در کدام نسل ها، تورا آزاد، آباد و سربلند با چشمانِ باورِ خود خواهند دید؟                                                                                                                      و قانون دوم بازگشت هست.. هر جادوگری باید بدونه که هر کاری بکنه عاقبت به خودش برمیگرده. برگشتِ عملش شاید دیر بشه ولی میرانا شک نکن هر کاری بلاخره به همون شخص برمیگرده چون فکر و عمل هر کسی در واقع همون کسه. برای همین هیچوقت سراغ جادوی سیاه و آزار دیگران نرو.. حتی اگر خودت اذیت شدی و رنج کشیدی انتقام رو رها کن. بی دریغ و رها باش... که تا رها نباشی راهی برای جاری شدن پیدا نمیکنی... 

وای خدای من چقدر طولانی شد! ببخشیددد😂🤗

ای سرزمین! کدام فرزندها، در کدام نسل ها، تورا آزاد، آباد و سربلند با چشمانِ باورِ خود خواهند دید؟                                                                                                                      و قانون دوم بازگشت هست.. هر جادوگری باید بدونه که هر کاری بکنه عاقبت به خودش برمیگرده. برگشتِ عملش شاید دیر بشه ولی میرانا شک نکن هر کاری بلاخره به همون شخص برمیگرده چون فکر و عمل هر کسی در واقع همون کسه. برای همین هیچوقت سراغ جادوی سیاه و آزار دیگران نرو.. حتی اگر خودت اذیت شدی و رنج کشیدی انتقام رو رها کن. بی دریغ و رها باش... که تا رها نباشی راهی برای جاری شدن پیدا نمیکنی... 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792