2777
2789
عنوان

بدترین خاطره دوران مدرستون چی بود

117 بازدید | 19 پست

من کلا واسه نمره زیاد گریه کردم و اشکم دم مشکم بود ولی هیچی اندازه اینکه کل یک کلاس رفتن اردو و معلم نذاشت من برم فقط چون رضایت نامه جا گذاشته بود و کلا اون روز تنها بودم دلم و نشکست

چقدر بد ، خیلی حس بدی داره  

اندوه پیرمرد خاک‌فروش برای شهری پُر از خانه‌های بی‌باغچه...☔️🌊[کاربر خاموش] ، اگر سوالی راجع به کنکور انسانی داشتید خوشحال میشم کمکتون کنم .

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

زمانی که معلما میخواستن درس بپرسن

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
اگر گفتی رضایتنامه جاموندهانصاف داشت زنگ میزدن به خونتون واقعا نامردیه ،منم برام پیش اومده همچین چیز ...

دقیقا گفتم جا گذاشتم ولی اجازه نداد زنگ بزنم 

فکر کن کل یک روز تنها بودم تو کلاس

من سال دوازدهم مدرسمو عوض کردم بچه های اونجا سالای زیادی با هم دوس بودن بعد یه نفر میرفت هر کاری اونا میکردنو به دفتر لو میداد اینام به من تهمت میزدن که این گفته😑فقط چون من غریب بودم! خیلی بد نگاهم میکردن زنگ تفریحا تنها میشستم منی که سالای قبل یه عالمه رفیق داشتم

بدترین سال تحصیلیم بود

خاطرات ما دهه ی شصتیا کلا تلخه یکی دوتا نیس تا دلت بخواد از کلاس اول تا خود دیپلم خاطرات تلخ داریم ...

کلاس اول یادمه من مشقامو ننوشته بودم معاون منو برد تو یه اتاق عین انباری بود که وسایل مدرسه ای توش بود بعد میگفت اینجا پره سوسکه ... تا الان از سوسک به شدت ترس دارم ...

😎

کلاس اول دبستان، یک معلم سختگیر داشتیم که یکی از بچه های کلاس را که الان حدس میزنم بیش فعالی داشت به شدت تنبیه فيزيکی می کرد. هم می ترسیدم که نکنه یک روز این اتفاق برای من بیافته و هم خیلی دلم برای اون دختر می سوخت. بعد از این همه سال چهره اش یادم میاد...

 به یـــــزدان که گـــــر ما خرد داشتیم/ کجا این سرانجام بد داشتیم 

مدیر ما سر صف گفت هرکی مجبوره گوشی بیاره مدرسه

صب اول وقت بیاد به ما بده ،موقع رفتن تحویلش بدیم


من اهل زیر ابی رفتن نبودم و همینجوریشم برا گوشی بقیه استرس داشتم

هفته بعدش مجبور شدم گوشی ببرم، رفتم گذذاشتم کف دستشون

جدا از رفتار چرتش

موقع تحویل ام گفت زنگ بزن اولیات، که زدم  بابام ضایش کرد🤣(فحش قوی به مدیر)

.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792