دیروز داییم اینا اومدن دنبالم منو بردن بیرون خیلی خوش گذشت. بهم لباس دادن و برام چند تا هدیه کوچیک خریدن چیزایی بود که خیلی دوستشون داشتم اما خانوادم نمیخریدن هیچ وقت برام ولی تموم مدت حسرت اینو داشتم که کاش مامانم بود کنارم. چقدر ذوق میکرد وقتی لباس رو میپوشیدم، چقدر ذوق وسایلامو میکرد بابام که تموم مدت ذوق منو برا همه چی کور کرد .
ولی اینو فهمیدم کل دنیا رو هم بهم بدن هنوز حسرت اینکه دوباره مامانم کنارم باشه و ذوق کنه به دلم می مونه همیشه 🥲