2777
2789

دل ﻣﻦ ﻳﻪ روز ﺑﻪ درﻳﺎ زد و رﻓﺖ
ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺑﻪ رﺳﻢ دﻧﻴﺎ زد و رﻓﺖ
زﻧﺪه ﻫﺎ ﺧﻴﻠﻰ ﺑﺮاش ﻛﻬﻨﻪ ﺑﻮدن
ﺧﻮدﺷﻮ ﺗﻮ ﻣﺮده ﻫﺎ ﺟﺎ زد و رﻓﺖ

ﻫﻮای ﺗﺎزه دﻟﺶ ﻣﻴﺨﻮاﺳﺖ وﻟﻰ
آﺧﺮش ﺗﻮی ﻏﺒﺎرا زد و رﻓﺖ
دﻧﺒﺎل ﻛﻠﻴﺪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻰ ﻣﻰ ﮔﺸﺖ
ﺧﻮدﺷﻢ ﻗﻔﻠﻰ رو ﻗﻔﻠﺎ زد و رﻓﺖ

ﻳﻪ دﻓﻌﻪ ﺑﭽﻪ ﺷﺪ و ﺗﻨﮓ ﻏﺮوب
ﺳﻨﮓ ﺗﻮی ﺷﻴﺸه ی ﻓﺮدا زد و رﻓﺖ
ﺣﻴﻮوﻧﻰ ﺗﺎزﮔﻰ آدم ﺷﺪه ﺑﻮد
ﺑﻪ ﺳﺮش ﻫﻮای ﺣﻮا زد و رﻓﺖ

دﻓﺘﺮ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﺎ رو ﭘﺎره ﻛﺮد
ﻧﺎﻣه ی ﻓﺮداﻫﺎ رو ﺗﺎ زد و رﻓﺖ
ﺣﻴﻮوﻧﻰ ﺗﺎزﮔﻰ آدم ﺷﺪه ﺑﻮد
ﺑﻪ ﺳﺮش ﻫﻮای ﺣﻮا زد و رﻓﺖ
ﺑﻪ ﺳﺮش ﻫﻮای ﺣﻮا زد و رﻓﺖ........

به قول شاملو که میگه: ما را از مرگ میترسانند، انگار که ما زنده ایم...

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792