وقتی بچه بودم دوستام مثلا دو ساعت خونمون میموندن بعد میگفتن ما میریم من میشنستم گریه میکردم بمونید میگفتن نه ما مثلا میریم عصر میایم بعد من زانوی غم بغل میگرفتم که برید من تنهایی بازی میکنم بعد بغضم میترکید.الان که بزرگ شدم بازم همینم اگه مهمون از خونمون بره شدیدا ناراحت میشم یا وقتی میرم خونه کسی ، وقتی لحظه خداحافظی میشه انگار یکی درونم هست داره گریه میکنه . چیکار کنم