سر من ای یو ای شدن
دوتا هستیم بعد من برادرم رو بدون دارو بعد ۴ سال باردار شد
ولی خب چون ۶ سال درگیر نازایی بود زیاد دارو مصرف کرده بود نمیدونم اصلا چیا اون زمانا بهشون میدادن خیلی امپول زده بود وقتایی که برام تعریف میکرد
سرطانشونم دقیقا ۶ سال طول کشید
وقتی دخترم یه هفته ش بود سرطان زد به مغز به صورت تومور
با عمل سنگین و کلی زحمت نهایت ۹ ماه بعد اون جریان تونستیم نگهشون داریم
میدونم با همین فکرا ارومم
بالاخره تصمیم شخصی مادرم بوده من که دخالتی نداشتم تو تصمیمش
خیلیییییی مامان بابام بچه میخواستن ، چندین بار سقط داشته و افسردگی گرفته بوده و ناامید
سر من کلا استراحت مطلق تا ۶ ماه
امیدوارم اگه میدونست ممکنه بخاطر این تصمیمش سرطان بگیره، از به دنیا اوردنم پشیمون نشه
چقدر سخت
منو می‌بخشید که باعث یادآوری شدم
و ازت خیلی ممنونم که اومدی گفتی
من سر دخترم سرکلاژ شدم و استراحت مطلق بودم و خیلی پروژسترون استفاده کردم
این آمپولا واقعا دردناک بود
دردش یه طرف میترسم خدای نکرده بلایی سر آدم بیاره که نشه بالای سر بچش باشه آدم
نه اشکال نداره باهاش کنار اومدم در کل کاری از دست من برنمیومده برای جلوگیری ازش
هردارویی هم که بود تهیه کردیم با هر قیمتی به زور با پرس و جو و مبالغ بالا چون خارجی بودن
ولی خب تصویر اب شدنش جلوی چشمام بعیده از ذهنم بره
در کل دنیا همینه کسی نمیتونه از سختی هاش فرار کنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
19 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز