هم اتاقیام غذاشون با همه منم اولا باهاشون بودم بعد جدا شدم ازشون چون همیشه غذا درست کردنو مینداختن گردن من و خودشون یه غذای ساده درست میکردن یا اصلا درست نمیکردن ولی اگه من غذای درست حسابی نمیپختم دهن منو سرویس میکردن بعد که غذا مو جدا کردم از من هی مواد غذای میگسرن یه بار ماکارونی یه بار سویا خیارشورامو تموم کردن و چیزای دیگه یا وقتی غذا نداشته باشن مثلا من غذا درست کردم یکیشون تو اتاقه غذا نخورده میاد باهام هم سفره میشه و میخوره بعد امشب برگشتم از سرکار سیب زمینی سرخ کردن برا شام گفتم منم میام میخورم به جبران اینکه با وسایلم غذا درست کردن بعد باورتون نمیشه هم اتاقیم گفت بذار فلانی بخوره اگه موند تو بخور اعصابم خورد شد