چجوری میتونی وابسته باشی. من از خانوادم فراریم. دوران مجردی هرکاری کردم برم پیش دوستام زندگی کنم یا شهر دیگه زندگی کنم ک فقط خانوادمو نبینم . نشد . اخرشم با یه بدبختو بیچاره شوهرکردم ک مجبورشدیم طبقه بالای پدرم بشینیم. ک هرروز مجبورم قیافه پراز انرژی منفیه مادرپدرمو ببینم.
و حمالیشونم بکنمو اخرشم یه روز خالم بهم گفت ک چه بدیایی مادرم ازمن ب اونا گفته.
مادرم همیشه ازطرف مادرش له شده براهمین منی ک بچه بزرگمو ۴۵ سالم رو پیش خاهربرادرام له میکرد و میکنه . براهمین ازشون متنفرم ازهمشون. الان از صبح خونه خودمم بااینکه مادرم خونش تنهاس پامو نذاشتم خونش ازبس از خاهربرادرام بدی میگه از بس انرژی منفیه . از بس ناله میکنه.