خواهر شوهرمو خدا لعنتش کنه، انشاالله خداوند سر خواهراش بیاره بحق امام علی
شب یلدا همگی خونه مادر شوهرم جمع بودیم ، که خبرشون اومدن ف. حافظ بگیرن
بعد یکی از خواهر شوهرام که احساس طنازی و شوخ طبعی میکنه ، ف .حافظ برای همه گرفت ،بعد اونجوری که دوست داشت میگفت
اونوقت نوبت شوهرم شد ، گفت داداش برای تو توی دیوان حافظ اینجور نوشته که ، اسم رویا توش نوشته ، داداش خودم یه دختر خوب برات سراغ دارم مبگیرم برات
منم برگشتم گفتم بیا همین الان بگیر براش ، اونوقت همین خواهرشوهرم بایکی ازدوماداشون برگشتن گفتن الان که شبه فردا براش میگیریم
انقدراز خدا نترسا ،اینجوری دلمو شکوندن😢😔
بعدشم شروع کردن قلبون کشیدن یکیشون به من داد ، اونوقت خواهرشوهرم برگشت گفت ببین قلیونو نباید توش فوت کنی ها ، باید بکشی بالا، بعد شروع کرد ادامو دراوردن که اینجوری میکشه یه جوری با سیاست و خنده حرفاشو میرنه که یعنی من شوخم قصدی ندارم
انشاالله خداوند ازشون نگذره