خونه اون یکی که راهش دوره که کلا نرفتیم اصلا نمی‌دونیم چه شکلیه
خونه اینا هم که نزدیکن مثلا ممکنه سالی یکبار بریم
عروس هامون هم هیچوقت نشده مثلا پدر و مادرمو دعوت کنن بگن امشب بیاین اینجا
اکثرا هم آزمون طلبکارن
مثلا بچمو فلان جور سلامشو نگرفت
سرد بود
به بچه اون یکی بیشتر محل داد به بچه من نه
چرا عروسا اینجوری شدن😐
بگو چرا مادرشوهرا اینجورین
چطور تا به حال خونشونو ندیدین برید سر بزنید
هر روز که قرار نیست برین حداقل ی بار تو هر فصل برید
من دیدم کسایی که روابط عالی دارن هم حتی همون یک بار نهایت دو بار تو هر فصل فرصت میشه میرن خونه بچه شون
یعننی از ۳۶۵ روز سال ۶_۵ روز بری خونه بچه ت زیاده ؟
البته اونا با دعوت میرن ولی حالا که شما رو دعوت نمیکنن شما خودتون برین خب انقد دور شدین خودتونم اونا هم عادت میکنن
عروس خوب داریم عروس بد هم داریم
نمیشه بگی همه ی عروسا اینجوری شدن
بستگی به تربیت خانواده داره یکی هست پسرش رو لوس و وابسته بار میاره یکی دیگه مرد و متعهد
به نظر من پسرهایی که خیلی وابسته تربیت میشن و همه چیز بهشون میدی بعدا خانواده رو ترک میکنند و انگار زن ندیده و هول هستن اونایی که کمتر براشون میکنی خانواده دوست تر و متعادل هستن.احساس مسئولیت بیشتری در قبال خانواده دارن
وا چه ربطی داره مگه من بچم که چون مادر خودمه اینجوری فکر کنم
مامان من کلا خیلی متین و مودب و آرومه
و همیشه اعتقادش این بوده که عزت به عروس عزت به‌پسر خود آدمه و ابدا نمی‌ذاره من هم بدی کنم. یا مثلاً کاری با داداشام داره به خانوماشون زنگ‌میزنه میگه بعد با خودشون صحبت میکنه
ولی مادر شوهر خودم انواع اقسام دروغو به شوهرم می‌گفت که منو از چشمش بندازه و حتی جواب سلامم و نمیگرفت
ماهم تقریبا مثل شماهستیم.خونه برادرها نمی ریم.اینم بگم اول تقصیرخوده برادرهایمان است نه عروسا.چون همه شون مثل هم هستن پس میشه گفت تقصیر ازبرادرها هست.بس عقده ای وندیدبدیدهستن.ماخاهرا شهرعریب هستیم وقتی میریم شهرخودمون دریغ ازیه دعوت.بااینکه ماخاهرها ادمهایی بی ادعا هستیم
مادرمون یکساله به رحمت خدا رفته.ماشهرغریب.زن برادرم طبقه بالا خونه مادرم زندگی میکندهروقت میریم شهرمون تابریم قبرمادرمون.زن برادرم باهامون دعوا وکشمکش.که باز پیداتون شد.ماغذا میپزیم بهش میدیم بچه هاش رادوست داریم.حرفاش رابدل نمی گیریم تاراهمون بریده نشه.ولی اوبا ما تندی وبی احترامی شدیدمیکند.برادرم هم ازترسش پشتش است.ماهمیشه با استرس واظطراب میریم.غم مرگ مادر و بداخلاقی ها ی این....
دقیقا مادرت مثل مادر خودمه اینجور آدما ضربه میخورن از عروس وپسر و حتی داماد اما یه چیز خیلی مهم دارن که امثال مادرشوهر من و شما ندارن.اون هم آرامشه مامانم میگه عروس نیاد دعوت هم نکنه همین که چیزی بهش نمیگم که بخواد سر پسرم تلافی کنه و سر خودم راحته تو زندگی کافیه برام
هرچند بالاخره مادر ته دلش غصه رو میخوره.اما به نظرم در نهایت قوانین حاکم بر جهان جواب اینجور افراد رو میده
