من فکر میکنم شما با ۳۵ سال سن اول باید برادرت رو بی اختیار کنی بعد هم آقا باید با خانوادش طرف شه و بگه این خواستن واقعی هست و تغییر ناپذیره بهتره واسه مراسم عقد خودشون رو آماده کنن . همین یک کلام .
پسر ۳۹ ساله نمیتونه خودش برای زندگیش تصمیم بگیره؟؟؟ رو این مرد میخوای یه عمر حساب کنی؟!
کاملا درسته . اونا حتما هنوز به تور عروس بد نخوردن که راحت اینو میگن . ما موقع ازدواج برادرم به چندین دلیل واضح بهش گفتیم این خانم و خانواده ش مناسب ما نیستن قبول نکرد و ازدواج کرد حالا پشیمونی سودی نداره با دو تا بچه . جنگ اعصاب واسه خودش و بقیه درست کرد
چرا ولی میدونی خانواده اونم خیلی حساسن همون لحظه میان اگه یکی بهانه ای بیاره میرن پشت سرشونم نگا نمیکنن
خیلیا هستن خانواده دختر ناراضین یبار ی واسطه میفدستن راضیشون میکنن اینا اصلا خودشونو خریدار این موضوع نمیکنن
منت نکش پسره ۳۹ سالشه ها
اگه بخواد بدون خانواده اش میاد جلو
اگه زیر ۳۰ بود میگفتم بچه ست اجازه اش دست خودش نیست ولی مرد ۴۰ ساله اختیارش دست بقیه باید باشه
ولی جالبه همه میگن اون مرد نیست بچه است
چطور وقتی دو نفر هم رو می خواستن و پسر خانواده اش رو راضی کرد
دوبار خواستگاری رفتن و از طرف برادر عروس اذیت شدن
دختر هیچ نقشی در راضی کردن نداشت
((((پس اگر گروه مردانه بود . بگن ولش کن دختر اگر تو رو می خواست یه حرکتی میزد . همش خانواده ات رو کوچیک نکن نبر خواستگاری.. و بگن دختر هنوز بزرگ و عاقل نشده !!!!))))
به این توجه کنید خانواده به پسر احترام گذاشتن دوبار رفتن خواستگاری
شاید از این میترسن برادر دو روز دیگه هم همش دخالت کنه
من داداشم یه دختری رو میخواست رفتیم دیدیمش مادرم مخالفت کرد گفت محاله اینو برات بگیرم دختره مشکل داره ولی داداشم گیر داده بود همینو میخوام ما هم کوتاه نیومدیم بعد یکی دو سال فهمیدیم دختره دیوونه ست و با اجنه در ارتباطه مادرش هم خراب کاره. واقعا خدا رو شکر کردم مادر رضایت نداد
عزیزم اونا احتمالا مخالفن ولی به عشق و انتخاب پسرشون احترام گذاشتن و اومدن اونم دوبار
خیلیا این کار رو انجام نمیدن
دلیلی نداره پسرشون عاشقه اونا منت کشی کنن
حالا شما که عاشق بودید چرا قبل اومدنشون خانواده تون رو راضی نکردید
بار اول نشد
بار دوم که گفتین بیان . یعنی میدونستید هنوز برادرتون مخالفن؟ و گفتین بیان؟ خوب به اونام حس مسخره شدن میده
یه اتفاقی افتاد بین خانواده من و همسرم که سوتفاهم بود، مادر همسرمم باوجودیکه خودش این سوتفاهم رو ایجاد کرده بود گفت من اصلا نمیام دیگه برای خاستگاری، همسر منم باوجودیکه کلا با خانوادش مشکلی نداره و احترامشونو نگه میداره گفت من این دختر و میخوام دوست دارم باهام بیایید خاستگاریش ولی اگرم نیومدین من خودم تنها میرم! با سیاست و ذکاوت مسیر و به سمتی برد که خانواده اش نه تنها اوندن با کلی احترام اومدن منزلمون! همسرم اون زمان ۳۵ سالش بود!
نامزد شما خم سنش جوری هست که بتونه خودش برای زندگی و اینده اش تصمیم بگیره مگر اینکه از نظر مالی به خانواده اش وابسته باشه
دقیقا هما حرف هایی که زدی چیز هایین که اونا میگن تو دقیقا حرف اونا رو زدی
الان بنظرت وقتی خواهرش بهم زنگ زد چی بهش بگم؟
بگم که برادرم تجربه نداره
الان این سری که واسطه اومده داداشم اختیار رو به بزرگای فامیل مثل پسرعموم داده
بهش بگم همه فیل شدن طرفش گفتن بهانه الکی نیار بزار این دو تا جوون برن سر خونه زندگیشون پسر عموم باهاش صحبت کرده اونم اختیارو داده بهش؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
45 ثانیه پیش
46 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز