هیچ کس اندازه من شوهرشو دوست نداشت یعنی وقتی فهمیدم نابود شدم تا یه هفته گوشه ی خونه افتاده بودم حتی ابم نمیتونستم بخورم دیگه یه روز به خودم گفتم پاشو خودتو جمع کن به درک که رفته با کس دیگه لیاقتش همون جک وجنده هان دیگه سعی کردم بهش فکر نکنم وتمرکزمو گذاشتم رو بزرگ کردن دخترم اونم یه مدت بعد برگشت به غلط کردن واشتباه کردم ولی دوباره برگشته به کثافت کاری هاش من دیگه اصلا برام مهم نیست میرم سرکار تازه گیا میرم باشگاه به خودم میرسم با دخترم عشق میکنم خیلی از نظر روحی بهتر شدم تو هم بهش فکر نکن تمرکزتو بزار رو خودتو بچت انگار همچین ادمی وجود نداشته