هیچی زنگ زد ساعت ۶ اینا که الان کارم تموم شده خیلی ترافیکه میشه بیای پارک دم خونه بریم یکم قدم بزنیم و حرف بزنیم و فلان ایونت داره برگزار میشه. منم گفتم باشه میام ولی به منزله اشتی نیست. گفت باشه. رسیدم دم خونه گفت دوش گرفتم الان اومدم بیرون موهام خیسه تا سشوار بکشم بیا بالا. بعد من ماشین یکی از دوستامون رو چون رنگش خاصه دیدم جلو در یه حدسایی زدم رفتم بالا دیدم چندتا از دوستای مشترکمون رو دعوت کرده و میز چیده و شمع روشن کرده و اینا
خیلی خوشحال شدم امید وارم این لحظه های قشنگ هزاران بار براتون اتفاق بیفته
اولش دوست داشتم فقط خودمون دوتا میبودیم ولی بعدش یکم رقصیدیم و بچه بح های بامزه راه انداختن خیلی خندیدیم دیدم نه بدم نشد بعد مدتها دو سه ساعت واقعا فارغ از همه چیز بودم
اون دوستتون که با دوست همسرتون آشناش کردید هم بود؟
رابطشون خوبه؟ازدواج میکنن؟
به به😍😍😍😍💃💃💃
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز