منو نامزدم اولای فروردین ازهم جداشدیم گفت من نمیتونم اون عروسی که دوست داریو واست بگیرم،شاید تاچندسال طول بکشه تا جمع و جور کنم چمیدونم درآمدم کمه و کنار من اذییت میشی و نمیخوام زندگیت پراز حسرت و افسوس باشه😔
چندماه همه ی تلاشمو کردم که فراموشش کنم
الان باز چندهفته ست پیام میده همون حرفای همیشگیو میزنه میگه من باهمه ی وجودم دوست دارم کنارت ارامش دارم وخوشبختم ولی امیدی به ساختن زندگیم ندارم
منم دیشب حالم بد بود بهش گفتم چرااین حرفارو بهم میزنی توخودت منو نخواستی رابطه مونو نخواستی
خیلی ناراحت شد گفت توقع نداشتم تو درکم نکنی و من اگه رفتم از خودگذشتگی کردم ودیگه هم نه پیام داد نه جواب پیام منو داد
بخدا موندم چیکارکنم دیگه😭
به مامانم میگم میگه ادم ضعیفیه ناتوانه توان تصمیم گرفتن نداره انقدر تخریبش کرد من ناراحت شدم
بخدا انقدر مهربونه انقد باشخصیت و باشعور انقدر خوبی ازش دیدم که حد نداره
ولی این اخلاقشو نمیدونم باید چیکارکنم