تازه قرار بود بریم آزمایشگاه آزمایش بدیم شوهرمم اهل دختر بازی و دوستی اینا نیست
جاریم و ابجیم بهم میگفتن وا چرا پبش مایی برو پیش شوهرت واستا حرف بزن منم رفتم کنارش دیدم خودشو کشید کنار من جا شم بعد هرچی گشتم تو ذهنم حرف پیدا نکردم بعد یهو گفتم ببخشید چقدر طول میکشه یهو قاطی کرد چه بدونم اولین بارمه بار صدمم نیست که😕😕😕😕
منم خیلی شیک برگشتم پیش ابجیم و جاریم که پخش زمین بودن
یه بارم اولین بار قرار شد زنگ بزنم هی مادرشوهرم و جاریم میگفتن چرا زنگ نمیزنی چرا حرف نمیزنی زنگ بزن بهش
بعد منم با گوشی آبجیم زنگ زدم بهش ساعت ۳ بود با صدای خوابالو گفت بله منم گفتم سلام گفت شما منم گفتم ببخشید مزاحم شدم تماس گرفتم باهاتون صحبت کنم اونم یه چندتا فحش بارم کرد قطع کرد بعد نیم ساعت زنگ زد گفت ببخشید نشناختمت