داره ناهار میپزه برام
از آویزون پریز بودن خسته شدم یهو فاز منطقی گرفتم گفتم ما با هزار کیلومتر فاصله آخرش هیچی نمیشه و... رفتم شوهر کردم ولی ای کاش هنوز آویزون پریز بودم چون هنوز نتونستم فراموش کنم🙂
من هیچ وقت از خوابم بخاطر کسی نمیگذرم اونم اونقدر درگیر کار و زمین و...بود که همیشه زود می‌خوابید بعد 6 سال دوستی الان چند ماه که عقد کردیم
اره بدتر اینکه دو روز بعد اینکه جواب مثبت دادم پاشد اومد شهر ما گفت بیا میخوام ببینمت و واسه همیشه میام اینجا و... ولی دیر دست به کار شد😅
شک نکن اگه شوهرم خوب بود الان نمیگم‌اونو فراموش کرده بودم چون دوسش داشتم ولی یه گوشه ذهنم بود خاک میخورد و حسرت نمیخوردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز