راستش خانما درسته یه خونه و ماشین به اسم خود شوهرم هست...اینم بگم که از بچگی شوهرم زحمت کشیده برا پدرش کار کرده..پدرشوهرمم مغازه داره و عمده حبوبات میفروشن.حبوبات دامی و گاها غذایی.
حالا دوسالی هست که برادرشوهدمو فرستادن توی یکی از شهرای ترکیه پزشکی میخونه...میدونمم بیاد ایران براش خونه میخرنو و ماشین و خیلی چیزای دیگه..
این فکر که شوهرم زحمت میکشه ولی برادرشوهرمه حاضر اماده قراره صاحب همه چی بشه اذیتم میکنه...چیکار کنم برام مهم نباشه این چیزا..دست خودم نیس..اذیت میشم
اینم بگم که شوهرم نمیتونه جدا بشه از پدرش و برا خودش کارو کاسبی راه بندازه..چون همه چی تو اختیاره پدر نامردشه..یکم حساب اینور اونور بشه صداش درمیاد