گیر شام نیست
شناخت داره ازش کع راضی نیست ببره
جاری منم بعد دوسال مارا دعوت کرد تولد
یعنی دوسال ما خونه اش نرفتیم ولی اون حداقل سالی دوبار اومده بود مهمانی به بهانه بچه کوچک دوسال مهمانی نداد
خوب قبول
بعد گفت بیایید تولد دختر بزرگم عصر
ما عصر با بچه ها رفتیم کیک بود و چایی تاااا اومد بیان و کیکک بیارن شد شب
شب هم برادرشوهرم زنگ و زنگ اقایون هم بیان تولد کیک بخورن
خلاصه ساعت ۱۲ونیم اومدیم خونه
بچه هام توی راه برگشت گریه میکردن از گرسنگی😂😂
حالا خوبه نزدیکن من با لباس بیرون دویدم نیمرو درست کردم گذاشتم جلو بجه ها😂