سکوتی مایل به نور آفتاب پاییزی در من است حنجره ای خشک اما مملو از سخن
سادگی کدام سادگی؟ حبس در دنیای عجایب گرگ ها گوسفندی در میان شغال های وحشی خون خوار
بگذار روم به جایی که نشان از ضعف و ناتوانی من است اما چرا؟ جلو دارم باش بگذار قوی شوم قوی بمانم و قدرت را دست گیرم رهایم مکن هوای من هوای غم است افسردگی پریشانی بیخیالی
و چه کسی جز من قادر به درک نا مفهوم از جنس فهم است خاموش بمانم یا نمانم تو بی عبور نخواهی ماند پس عبور کن بگذار لااقل چند صباحی برای خودت ارزش قائل شوی ناامید نشو من همه ی امیدم به توست :)