خونه و ماشین و یه شغل خیلی خوب دارم جدیدا ترفیع هم گرفتم احتمالا تو اداره ای که کار میکنم تا یک سال آینده رئیس بشم یه پسر ۴ ساله دارم همسرم آدم سالمی هست اخلاق سالمی داره شغل و موقعیت اجتماعی خوب داره همه فامیل بهش احترام میگذارن و جلوش بلند میشن خونه ای که توش زندگی میکنم مال همسرم هست ۲۰۰ متر تو بهترین محله شهر با وسایل لوکس و هیچ کم و کسری همه فامیل چشمشون دنبال خونه و زندگی من هست و حسادت میکنن ولی توی این خونه هرشب دعوا و درگیری و جنگ و جدله بعدش چند روز قهر شده تا یک هفته قهر بودیم و من رفتم منت کشی شوهرم خونه نمیاد از صبح که میره بیرون فقط واسه خواب میاد بعضی وقتها هم شام که آخرش دعوا میشه دنبال بهانه میگرده گیر بده دعوا راه بندازه منو دوست نداره کاملا مشخصه به خاطر آبروش و موقعیتش مونده باهام علتشم درد بی درمونیه که چند ساله باهاشه قبلا یه خانمی رو میخواسته نامزد بوده که به هم خورده دلم میخواد این زن که مانع خوشبختیمه یه درد بیدرمون بگیره و بمیره
متاسفانه دلش باتو نیست
خیلی غصه دار شدم برات...
عه
چرا اومد خواستگاریتون چرا چرا چرااااااااااااااااااا
درد بی درمون ذهن تو هست
مشکل شما با نبود اون خانم نیست
تشریف ببرید مشاوره حتما مهارت ارتباط یاد بگیرید
مشکلتون کم نیست
💔چقد سخت
ناراحت شدم برا
ایشالا هر چی خیر و صلاحه پیش بیاد♥️
چی بگم والا؟!
نمی تونی شوهرتو با محبت و لوندی زنانه جذب خودت کنی؟
اولاشو خوندم گفتم لابد خوشی زده زیردلت بعد که رسیدم به اون قسمت اخر ، دیدم راست میگی خیلی سخته
ولی اون زنه گناهی نداره که همسرت هنوز بهش فکر میکنه ..
کاش اینطوری نفرینش نکنی
امیدوارم شوهرت اهل بشه و برگرده سر خونه زندگیش
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
57 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز