سلام به همه خوبین خلاصه ی تاپیگم اینه
من پنجشنبه رفتم شیرینی شب یلدا و روز مادرو یا دفعه ای خریدم که ابجیم و شوهرش نخرن ولی شنبه شب ابجیم با یه جعبه شیرینی اومد خونه و منم گفتم ممال من دیگه خورده نمیشه و دیروز صبح رفتم نون بخرم و تو ککوچه نونوایی یه ساختمونو دارن میسازن شیرینی رو به یکی شون گفتم نیتمم فقط اینن بود که نعمت خدا حیف و میل نشه