سه سال تو رابطه ایم هم دیگه رو دوست داریم خانوادم مخالفن چقدرم سختی کشیدیم و دور بودیم از هم
پسری ک عاشقته برام خیلی ارزش قائلهو پام وایساد منم وایسادن ولی گل میکشه یهو قرص میخوره میگه مقصرش تویی و رفتارات بعد میگه برم تو زندگی کنار میذارم بکنمم حلوخودت گل میکشم گفتم من بدم میاد مخالفم چی میگی چند بار قول داد ولی باز زد زیر قولش گل و ادامه داد. این چند وقته حسابی خسته شدم از کاراش دلم نمیخواد باشم سه روز دعوا کردیم یبارم گریه نکردم بخاطرش اینحوری خسته شدم چیکار میکنید شما ؟ سه بار مشاوره خانوادکی رفتم با مامانم همشونم گفتن اشتباهیه