اون زمان یادم میاد داداشم خیلی شر بود هیچ وقت تو خونمون آرامش نداشتیم میخواستم قبول کنم در کل پسر خیلی خوبی بود از همه نظر اوکی بود دوست داداشمم بود اتفاقا مامانش یه ۶ ۷ بار اومد خونمون از اون جایی که داداشم ازدواج نکرده بود بابام گف بزارید اول پسرم ازدواج کنه بعد ..