2777
2789

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

به مامانش گفته بود منو میخواد، اونم بهش گفته بود منو برادر کوچیکش همو میخوایم و بدون اینکه من درجریان باشم کاری کرد که پسره باورش شد و به من گفت ما به درد هم نمیخوریم  

از طرفی هم مامانه به من میگفت پسر من دختر محجبه و چادری میخواد و… 

اینا گذشت پسره با یه دختر قرتی که حتی تو خانواده مذهبی اینا  روسری سر نمیکرد ازدواج کرد 

قصه اش طولانیه 

ولی همون عروس جوری دمان از روزگار مادرشوهره دراورده (دمش گرم) که بیا و ببین

،طوریکه دیگه حتی پسره دیدن مادرش نمیره 

خواهان کسی باش که خواهان تو باشد …

هیچ دانشگاهه و یه کافه زده الان

باهم نبودیم ولی دوست معمولی هم نبودیم یه چیزی بینش بودیم ولی نمیدونم واقعا حس اون چی بود اما گاهی رفتارش به دوستی معمولی نمیخوره ولی غرور شدیدی داشته گوشه کنایه میزد اما جدی نمیگفت منم بلد نبود پی حرفو بگیرم اما هپون دوستیمونم ۸ ماهه تموم شده 

اون مجرده و من نامزدی 

اوایل خیلی دلتنگ بودم الانم گاهی ولی کمتر چون نامزویم و حس میکنم فکر کردن بهشم خیانته

الانم گوشه قلبم هستش اینجور نیست که خیلی به فکرش باشم یا کلا تو رابطم اونو ببینم و اینا ولی کلا عشق اول و عشق واقعی اگه نرسیدن باشه فراموش نمیشه و گوشه قلبت میمونه 

حتی دونفر از اطرافیانم که ازدواج کردن خیلی ساله همیشه میگن همیشه حسرت عشق اول به دلت میمونه

اینجا نشُد شاید در...جهانی دیگر :)

منم ذهنم درگیره 

چون بعد از چند سال متوجه شدم رکب خوردیم 

و دلم میخواد یه روز باهاش صحبت کنم و بگم بین من و برادرش چیزی نبوده 

و تمام اون چیزها دسیسه مادرش بوده 

خواهان کسی باش که خواهان تو باشد …
شما دلتنگ نیستین ؟؟اون آقا همسرشون یعنی الان دوست داره ؟؟

متوجه سوالتون نشدم 

همسرش از همسایه های قدیمشونه،  فکر کنم خواسته فردین بازی دربیاره که برادرش بتونه با من ازدواج کنه یا … 

بعد از ازدواجش انگار به مامانش گفته بوده پس چرا داداش نرفت خواسنگاری آناهید!؟!؟ 

مامان مارمولکش هم کلی به من محبت میکردو تو گوش من خوند که مهران ( داداش کوچیکه) تو رو از بچگی میخواد من و باباش هم خیلی دوستت داریم، و دختر نداریم دوست داریم تو دختر ما باشی ، عروس ما باشی  و…. الانم مهران دلخوره چرا پیشنهاد ازدواج برادر بزرگش رو قبول کردی وگرنه میومدیم خواستگاری و.. 

دست رو قران گذاشت که من دوست دارم عروسم باشی و اینکه مهرداد از ازدواج با تو منصرف شده تقصیر من نبوده 

و  اینکه مهران فردا  داره میره دانشگاه یه شهر دیگه 

بیا براش بنویس که بین تو و برادربزرگش چیزی نبوده و … و البتع ارتباطمون در حد صحبت و قرار ازدواج بود، 

 مامانم هم خیلی اصرار داشت عروس اون خانواده باشم و از طرفی مهرداد با دوست دوران بچگیش ازدواج کرده بود و تا منو میدید از من فرار میکرد و من از همون روز عروسیشون از ذهنم پاکش کردم) 

منم خام حرفای مامانش و مامانم شدم، خط به خط حرفایی که گفت رو نوشتم و گذاشت لای یک کتاب 

فرداش پسر بزرگه و عروسه رو دعوت کرده بود 

بهش گفته بوده اناهید برای مهران نامه نوشته و گفته احساسی به تو نداشتع و من هم از همه جا بیخبر 

مهرداد از اتاق اومد بیرون یک نگاه به من کرد و یه پوزخند زد 

پسر کوچیکه هم روز بعد پیامک داد که امیدوارم با هر کی ازدواج میکنی خوشبخت شی و،،ً

منم دوماه بعدش عروس شدم 

و بعد از چند سال با چیدن قضایا کنار هم پی به دسیسه های مادره پی بردم

و از اونموقع مثل خوره افتاده به جونم 

چون مامانه منو پیش پسراش خیلی خراب کرد منی که کاملا بهش اعتماد داشتم و فکر میکردم منو به چشم دخترش میبینه 

 هرچند داره تاوان میده 

پسر بزرگه میدونم دوستم داره هنوز اما بروز نمیده 

بهش گفته بودم دختر دار شدیم اسمشو میزاریم غزل 

اسم دخترش رو گذاشته غزل و…. 

خواهان کسی باش که خواهان تو باشد …
متوجه سوالتون نشدم همسرش از همسایه های قدیمشونه، فکر کنم خواسته فردین بازی دربیاره که برادرش بتونه ...

امیدارم الان خوشبخت ترین باشی 


منم از کسی که میخواستم جدا شدم اما الان مثل مار دارم به خودم میپیچم از دلتنگی و........

برام دعا کن خواهشا 

متوجه سوالتون نشدم همسرش از همسایه های قدیمشونه، فکر کنم خواسته فردین بازی دربیاره که برادرش بتونه ...

من چند سال با آقایی بودم کلی بهم قول وعده و عید داد اما آخرش گفت مامانم هیچ جوره راضی نمیشه و به خاطر مادرش جدا شدیم 

امیدارم الان خوشبخت ترین باشی منم از کسی که میخواستم جدا شدم اما الان مثل مار دارم به خودم میپیچم از ...

شما هم دعا کن موقعیتش پیش بیاد بتونم بهش بگم ماجرا از چه قرار بوده تا دلم اروم بگیره 

چون از اقوامم هستن هرچند سال که تو مراسما میبینمش از خجالت آب میشم 

البته عشق نمیشه گفت اما اونموقع خیلی با هم خوب بودیم و هنوزم دوستش دارم بعنوان دوست دوران کودکی و نوجوونی و… و میدونم دوستم داره ، 

نمیخوام فکر کنه من از اول به برادرش نظر داشتم 

خواهان کسی باش که خواهان تو باشد …
چشم عزیزم انشالا فرصتش جورشه و همه چی براش روشن شه

بنظرتون فکر خوبیه براش توضیح بدم ؟ 

چون هر دومون متاهلیم ، 

بنظرتون به حرفام گوش میکنه؟ میدونم هنوزم دوستم داره ولی میترسم نخواد از گذشته چیزی بشنوه. 

از طرفی میگم نکنه بزاره رو حساب دیگه ای 

 


خواهان کسی باش که خواهان تو باشد …
بنظرتون فکر خوبیه براش توضیح بدم ؟ چون هر دومون متاهلیم ، بنظرتون به حرفام گوش میکنه؟ میدونم هنوزم د ...

بنظرم نگو این نظر شخصی من هست چرا باید مهم باشه اون چه فکری میکنه ؟؟

چون اگه برای اون مهم بود اون این سوال رو هزار بار تا الان از شما پرسیده بود 

ممکنه بگین رو حساب دیگه ای فکر کنه 


بازم عزیزم خودت تصميم بگیر اگه واقعا اذیت میشی بگو اگه مهم هم نیست بنظرم نگو 

به هر حال ایشون متاهل هستن ممکنه ذهنشون درگیر بشه و......

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز