شوهرم خیلییی با شاگرداش راحته
دو تا شاگرد داره ک مجردن و یه گروه دارن اون دو تا مجرد
ک دختر هم دارن تو گروهشون
بعد گویا امروز همگی دخترا پسرا با هم ویدیو کال رفتن
و شوهرمم پیش شاگرداش بوده و صداشون رو میشنیده
گفت یه دختر حرف زد و گفت مجردم میگ یهو وسطش یه بچه ای اومده ب اون دختره گفته مامان من گرسنمه و اینا
میگفت کلی بهش خندیدیم ک دروغ گفته
گفتم بپا شاگردا ب راه بد نکشنت حواست باشه ها وگرنه میدونی تهش چیه!!!؟؟
گفت چی میگی بابا اونا حرف زدنو من صداشون رو میشنیدم
گفتم حتی نمیخام صداشونم بشنوی
گفت خودت مثل ماه میدرخشی مگ دیونه ام یکی مثل ترو ول کنم برم از این کثافت کاریا کنم؟
گفتم، گفتم ک حواست باشه
گوشی شوهرم دستمه و میدونم تو اونجور گروه ها نیست
ولی یه جوری شدم نمیدونم چرا
شایدم حسادت کردم