توروخدا فقط سرزنش نکنید آدما باهم فرق دارن ممنوعیتایی دارن ک بهش اهمیت میدن ..من بارها ب شوهرم گفتم دیدن فیلم سو پر فقط ضرره با اینکه آدم بسته و مذهبی نبودم اونم گفته بود باشه فقط یبار عقد بودیم نشونم داد بیارم تو اتاق تو تلگرام ی کانال براش اومده بود داشت میدید تا منو دید سکته کرد و بیارم باردار بودم متوجه شدم دیده بعد اون ندیده بود تا دو شب پیش ک تنها خونه بود من بخاطر بابام اومدم شهرستان ..وقتی ب روش آوردم اول طلبکاز شد پیاماش تو تاپیک قبلیم هست هرروز ز میزنه ج نمیدم امشب دیدم کسی خونه بابام نیست داشتم منفجر میشدم ج دادم گفتم مرد باش هرکاری هم کنی بگو کردم من از دروغ بدم میاد اول گفت نکردم نمیترسم ازت ک بعد دید کوتاه نمیام گفت دیدم گفت خیلی وقت بود ندیده بودم حوصلم سر رفته بود گفتم کار دیگه نداشتی ک این سرگرمت کرد فقط ؟؟بعد گفتم کار ب دروغگویی و پروییت دارم فقط ازتم متنفرم چون راحت دروغ میگی با اینکه میدونی بلاخره اعتراف میکنی و بار اولتم نیست و خسته شدم از دستت بعدم قط کردم هرچی ز زد ج ندادم ..برگشته میگه آخر هفته بیا اگ خیلی نگرانی گفتم ن نگران نیستم هر غلطی میخوای بکن من بخاطر بابام اومدم نمیتونستم چون تو ممکن بود سست عنصر باشی دیدن بابام نیام در ضمن نگران باش منم ازت دورم از خیلی چیزا هم بدت میاد
بهش گفتم هیچی عین سابق نمیشه میخوام رو حرفم بمونم شما باشید چیکار میکنید بفهمه اوضاع خراب شده حس میکنم براش عادی شدن حرفام میخوام رفتار متفاوت داشته باشم ..بهش گفتم چون دروغ گفتی بازم ازت زده شدم ..چون هر موقع قهر کردم ب زور منت کشی کرده تا آشتی نکردم بیخیال نشده میخوام اینبار بفهمه واقعا از دلم رفته
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
منو انقد خر فرض کرده ک سفت سخت طلبکارانه ب من چرتو پرت میگه و پافشاری میکرد ک ندیده گفتم چطور تمام استثناها فقط تو گوشی تو رخ میده .ده بار ز زد ج ندادم میخوام رفتار متفاوت داشته باشم بفهمه با این دروغش با این کارش من واقعا ازش دلچرکین شدم فقط نمیدونم چیکار کنم
همه آدما در معرض گناه و اشتباه هستن. زیادی بهش سخت بگیری اثر بدتری داره. سعی کن زیاد تنهاش نذاری.
جز بخاطر کارش دیگه از هم دور نبودیم الانم بخاطر بابام اومدم حالش بد بود .. چطور من در معرض گناه نیستم ؟من بخاطر کارش شده یک ماه دور بودم ازش ب ذهنم هم خطور نمیکرد خطا کنم
با ارامش بدون دعوا حلش کنممکنه باهاش دعوا کنی بگه دیگه نمیبینم ولی از یه جای دیگه ببینه و شمام اصلا ...
دقیقا خط آخر رو گفتم گفت برو بابا فقط ممکنه خودت با همچین ذهنیتی زندگی کنی ن من ..باور کن از اینکه میدیدم داره دروغ میگه عصبی میشدم خر فرض کرده منو نفرتی ک ازش پیدا کردمو دوست دارم بفهمه ..اینبار با بقیش فرق داره .