با یکی اشنا شدیم ب قصد ازدواج
یکی دو هفته اول خوب بود همه چی
یبار رفتیم بیرون با ماشین من بغد بنزینم تموم شد رفتیم پمپ بنزین بنزین بزنیم بعد اون حساب کرد
برگشتیم خونه کلا سرد شد باهام بهم گف من چرا باید بنزینتو حساب میکردم؟! اومدیم من کارت نداشتم
اصلا من جا خوردم اینو گفت اصلا انتظار نداشتم ازش ک سر ۴۰ تومن اینطوری بگه
جالب اینه اون روز با ماشین من رفتیم تهران دور زدیم و من براش دسر درست کرده بودم با کلی ذوق .
بعد دیگ فرداش باهام یجوری شد گف من یک سری شروط ازدواج دارم اگر قبول نکنی ازدواج نمیکنم یکیش اینکه باید حسابمون مشترک باشه و مهریه هم ۷۰ سکه
و گف اگر قبول نکنی رابطمون کنسل میشه .
خیلی ناراحت شدم اصلا شکست خوردم از درون فرو ریختم فکر نمیکردم همچین ادمی باشه دیگ رابطمو باهاش کنسل کردم بنظرتون کارم درست بود؟ اخه خیلی ناراحتم