سلام،می دونم که وقتی این متنو می خونید حتما میگید چقد این خانم بیکاره که فکرشو درگیر این حرفا می کنه.چند ساله ازدواج کردم اما از همون روز اولی که خانواده ی شوهرمو دیدم یه جوره بدی نچسب بودند تا امروز که حدود۱۰،۱۱ می گذره،بخصوص مادرشوهرم که همیشه سایه ش رو سره رابطه ی من و شوهرم بوده،تو تموم این سالها مقصر تموم دعواهامون خونواده ش و بخصوص مامانش بودن.تو همه ی کارای ما دخالت میکنه و نظر میده هیچوقت نشده برم توخونه ش و با چشم گریون نیام،همیشه یه طعنه یا تیکه به من می زنه...