همیشه اطرافیانم رومیدیدم حسرت میخوردم
الان مورد مناسبش پیش اومده
امامیترسم
سوالای زیادی ازش پرسیدم
نمیدونم دیگه چی بپرسم ازش
هرچی میگم اون قبول میکنه
نمیدونم اصن چیا مهمن
میترسم مسئولیت هام زیاد بشن
و خوش گذرانی هام تموم شن
از طرفی سنم بره بالاتر موقعیت ها دیگه پیش نمیان
۲۵سالمه