دیشب باهاش کات کردم چون اصلا احساسات حالیش نمیشد هر موقع باهام درد و دل کرد قربون صدقش رفتم و گفتم خوب میشه غصه نخور دیشب از بابامناراحت بودم بهش گفتم چون هفت ماه باباشو از دست داده بهم گفت در مورد باباها درست حرف بزن وگرنه انقد میزنمت خون بالا بیاری گفتم من بابای خودمو گفتم گفت تو گوه میخوری زر مفت میزنی بعد گفت دست از سرم بردار برو من مطمعنم خوش بخت میشی منم یه چند تا فحش بهش دادم بلاکش م
کردم اینم بگم یکسال بود ک با هم بودیم