من اخلاقم بد بوپ خیلی اذیتش میکردم غرغرض میزدم
ولی تو سرما گرما با موتور بودیم تو کف خیابون ساندویچ خوردیم واقعا پاش موندم
ولی رفت ب مامانم گفت نمیتونم خوشبختش کنم
پول ندارم نمیتونم برسونم من هنوز سنم کمه نمیخام بدبختش کنم
یه جوری خودمو انداختم زمین التماسش کردم بهم گفت گمشو از زندگیم بیرون ولی چشاش خیس بود ولی دستامو گرفت ولی پدال موتورو درست کرد ک بتوانم بشینم ولی سرم ک رو شونش بود داشتم گریه میکردم سرشو میزاشت رو سرم