عزیزم کی از مادرش میگذره؟ بجای اینکه بخوای بری و قهر کنی بشین فکر کن ببین چجوری میتونی با آرامش محیط و به نفع خودت جمع و جور کنی.
عزیزم شوهرت تو فشار هست درک کن الان ناراحته از طرفی باباش سرطان داره از طرفی مامانش هی بهش فشار وارد میکنه تو یه زمان مناسب با شوهرت حرف بزن بگو اگر میخوایی با مامانت زندگی کنیم یه خونه دو طبقه بگیر یه طبقه ما یه طبقه مادرت یا خونه ای بگیر که نزدیک مادرت باشه ولی اینکه تو یه خونه زندگی کنیم من نمیتونم ببین چی میگه
چه مادرشوهری!چه آدم عجیبی!همسرش مریض شده به جای اینکه شوکه باشه و دنبال درمان باشه فکر بعد از مرگشه!
همسرتون هم از مادرش عجیب تر
اینکه زندگی کنی سنگین تره تااین حرفو بشنوی
مادرشوهرت بچه دیگه نداره؟
مادرشوهرت چند سالشه؟
والا با این خانواده پدرشوهرت دووم نمیاره
جای امید به بهبودیش فکر بعد مرگشین😔
هیچی نگو صبر کن ، فکر فردا رو همون فردا کن
مادرشوهرت هم زرزر کرد
بگو :«انشاالله پدر خوب میشه ،مگه خدای نکرده طوریش شده که عزاداری میکنی به جای این فکرها بشین برای سلامتیش صلوات بفرست »
با سیاست جواب بده تا دهنشو ببنده
انگار مادرشوهرت منتظر مرگ شوهرشه!
آدم از فردای خودش خبر نداره.
شاید مادرشوهر زودتر فوت کنه!!!!!!!
ببین الان وقت زدن این حرف نبود پدرشه برگ چغندر که نیست خب الان روانش ریخته بهم مامانشم از اونور زار و زار داره رو مخش راه میره تو که اینطوری صبر کن کم کم به وقتش
ولی از من بهت نصیحت زیر بار نریا
