من افسردگی حاد دارم قرص میخورم
هیچکسی نمیفهمه چی از دل من میگذره
من کسیو از دست دادم که دوسش داشتم بهم خیانت کرد و بماند هزارتا درددیگ که قلبم هزارتا تیکه شده من خیلی سعی میکنم با همه مهربونم باشم باهم خوب باشم آسیب نزنم
من تو پذیرایی داشتم پیام میدادم خواهرم که نباید ماشین پدرمو میدادید دست برادر شوهرت چون برادر شوهرش از پدر مادر من خوشش نمیاد اصلا داشتیم چت عادی میکردیم و پیامو واسه مادرم میخوندم یهو دختر بزرگش از اتاق اومد بیرون نشست رو مبل کنارم چشماشو چپ کرد گفت پریود مغزی شدی من مات موندم گفتم چی صداشو برد بالاتر گفت مامان من بدبخته مامان من فلانه تن صداش بشدت بالا بود خیلی زیاد من دیدم لحنش داره بد میشه منم پشتش داد زدم گفتم شما دخالت نکن دوباره ادامه داد گفتم مادر تو بدبخت نیست مادرت جادوگره لجنه اصلا دست خودم نبود خیلی عصبیم کرد اونم تا تونستم عربده کشید منم کم نیوردم بلند شدم روبروش وایسادم داد زدم سرش و منطقی جوابشو دادم خیلی بیتربیته جواب دستت درد نکنه من بود مادرم فشارخونی حالش بد شپ پدرمو خواهرم پر کرد اونم باهام دعوا کرد
حالم خوب نیست