براش ی شال خریدم با شوهرم رفتیم خونشون اصلا تشکر نکرد از من فقط از شوهرم تشکر کرد حتی بازشم نکرد ببینه چی دادیم البته سال های قبلم این کارارو کرده
دامادشم بود یجوری کادوی مارو قایم کرد انگار ما هیچی ندادیم دامادشم نفهمید ما چیزی اوردیم بعد نشسته از بقیه بچه هاش میگ کی چی اورده برام مارو باز نگفت منم هیچی نگفتم بنظرم شوهرم باید میگفت ماهم کادو دادیم باز نکردی خیلی دلم شکست باهام قبلش خیلی بدرفتاری کرده بود ولی من رفتم براش کادو گزفتم بخاطر شوهرم ناراحت نشه یوقت
فقط اخرش ک همه رفتن منم رفتم تو ماشین چون هرسال باز نمیکنه دیگ شوهرم اینسری بهش گفت بعد مامانش اومد پیشم وای یادم رفت باز کنم دستت درد نکنه ولی دیگچ فایده من دلم شکست
شما بودید چیکار میکزدین چی میگفتین؟
دیگ دوست ندارم برم خونش من احترام گذاشتم اون لایق احترام نبود