من زایمان میکنم زنگی هم نمیزنه
اما پیش فامیل گریه میکنه میگه دلم میخواد بچه رو ببینم فلانی جواب گوشیم نمیده که نرم پیشش....
یک ریال هم برا زایمان هدیه نمیده
به همه میگه طلا گرفتم
راضی نیست یک لیوان آب از خونه ش بخوریم همش میگه نداریم ،همش از ما میکنه
اما اگر عمه همسرم خونه شون باشه
من بخوام بلند شم
میره تو آشپزخونه خوراکی میاره میگه ببر برا بچه ها...
یه بار عمه اونجا بود
ما بلند شدیم
دیدم حبوبات بسته بندی بهمون داد
من و همسرم مات و مبهوت فقط نگاه میکردیم
اومدم خونه دیدم تاریخ انقضاشون چندین ماه گذشته.....