من میفهمم که خیلیا اوضاعشون از من بدتره میدونم که سختی های بزرگ ترو فجیع تری تو دنیا هست ولی عمیقا اینا برای من مهم نیست ... و اینا چیزی نیستن که بهم امید بدن و باعث بشن زندگیم جهت پیدا کنه
من خستم کم اوردم به خاطر تمام لحظه هایی که پاشدم ولی بدتر از قبل باختم
پس دیگه مسلما ادامه دادن برای منی که رها کردم استراحت برای کسی که کاری برای انجام دادن نداره بی معنیه
هدفی هم ندارم که سرپا نگهم داره
بلدم نیستم انگیزه ای تو خودم به وجود بیارم
فقط دارم به طرز فاکینگی میگذرونم
.
.
. زیاد حرف زدم ولی در کل ممنون بابت نظرت و وقتی که گذاشتی