دوستان با شوهرم یکمی بحثم شده بود
بعد رفت تو حیاط منم دنبالش رفتم گفتم امروز هرکار کنی منم همونکارو میکنم تا همینجاشم حتی یکم میخندیدیم
ولی بعد رفت سوار ماشین شد که بره بیرون منم رفتم سوار شدم عقب منتها درو نبستم
بعد دیدم ریموت در و زد هی چنباری گفتم در و ببند درو ببند برم پایین
بعد دیگه همسرمم لجباز تر از منه فک کرد در بستس همینجور رف عقب خورد به در حیاط در ماشین ب جلو کشیده
شد
انققققد عصبانی شد گفت من امشب ی کاری باهات بکنم
بعدم گف بیا برو پایین منم دیگه از ترسش رفتم تو خونه یه فوشی هم داد بعدش دیگه من اصن متوجه نشدم
خیلی میترسم همیشه دعواهای الکی میکردیم
ولی اینسری خیلی بد شد چیکار کنم 😭😭 الانم دارم گریه میکنم از ترس