من رفتم سونو ان تی خیلی با احتمال و شک و تردید گفت فقط احتمال میدم
منم به همسرم گفتم رفت به خانواده خودش گفت که دختره من گفتم فعلا نگم به مامانم زوده
خیلی هم با احتمال و شک گفت که دختره
از اون روز رفتار مادرشوهرم خیلی عوض شده قیافش تو اخمه
روح و روان منو بهم ریخته من خیلی خوشحالم ولی اعصاب منو با کاراشون بهم ریختن شوهرم قبلش خیلی کمک میکرد از دیروز میگه کاراتو بکن دیگ
خودت جارو برن خودت فلان کارو کن