عمم واسم دامن خرید
اومد خونمون بهم داد و گیر داد باید الان بپوشی منم دامن پام بود چون مهمون داشتیم. بخاطر عمم گفتم باشه میپوشم
دامن خودم یکم کمرش تنگ بود
تو آشپزخونه بودیم منو مادربزرگم و عمم و خواهرم
اومدم دامنو دربیارم اونو بپوشم وقتی کشیدم پایین دامنمو شلوارمم باهاش اومد پایین
لامصب تا پایین سُر خورد افتاد
واااای الانم یادم میفته خودم غش میکنم