دوستان من تازه ازدواج کردم شهریور ماه با کلی اعصاب خورد کنی و.. که همسرم تازه تازه داره میفهمه خواهرش و زن داداشش چ بلاهایی سرمون اوردن.
اگ در جریان تاپیکام باشید خواهرشوهرم با همسرم بحث داشتن پشت تلفن(این خواهر از همسرم خونه میخواد و همسرم فعلا بهش نداره توو تاپسکای قبلم مفصل گفتم . حریان از اونجاس ک ما ماشینمون رو عوض کردیم و این خواهر تبریک خشک ب داداشش گف حتی ماشین داداششو نخاس ببینه و همه جا میگه من لایق این زندگی نیسم و همسرم باید ب اون بده کلا میگه ما بمیریم از گشنگی اما خودمونو بفروشیم بدیم این و شوهرش بخورن اصلا راضی نیس شوهرش کار کنه مبادا خسته شه چون همسرمو عین گاو شیرده می بینه و باید بدوشه) انگار پشت تلفن همسرم بش گفتع تو حسودی و.. ایشونم گریه و پیام بمن ک از خدا بترسو کلی حرف نامربوط منم در جریان نبودم همسرم زنگ زده ب شووهرش و گفته زنتو جم کن. خلاصع این خانمم زنگ زده ب جاری(جاری ای ک پشت این خاهرشوهر جلو خودم گف گاوه قیافشو آشغالو...) زنگ زده و گریه و همسر من که براش هر کاری کردع رو و منو جلوی اون جاری خراب کرده