خواهرش سنش بالاست جای مادرمه از اول ازدواج من مشکل داشتم با رفتار شوهرم و او و حتی دخترش. امار همه چی به شوهرم میده از اینکه شوهرش پیشش نمیخوابه تا اینکه شوهرش برا مادرش چی خریده برا او نخریده. و خیلی از حرفاشم دروغه برا که شوهرش بد کنه تو چشم برادراش و بگه شما زیاد گذاشتید برا زناتون در صورتی ک بهترین چیزا رو شوهرش میخره و جلو ما پوزش را میده جلو برادرا بدگویی. حالا اینا به کنار شوهرمم خیلی پشتش اگر من چیزی بگم بخریم میگه نه این خوب نیست اگر همونو خواهرش بگه میگه عه ببین چقد خوبه بخریم و همین رفتارا باعث شد بدم بیاد ازش همیشه خواهرش بهش میگه اره شما ب زناتون زیاد بها دادید ببین شوهر من و خیلی رفتارش رو شوهرم تاثیر میذاره هر روز زنگ مبزد از مشکلات شوهرش بچه هاش یکی یکی میگفت 1 ساعت 2 ساعت حرف میزد. مثلا شوهرم تو خونه من نریضم باشم حتی جوراب خودشم بر نمیداره اما اونسری خونه مادرش دعوت بودیم خواهرش برا ک کار نکنه وقتی میاد همش میگه وای وای کمرم درده بعد شوهرم هی میگفت اجی میز بزارم اجی غذا بزارم برات چایی بیارم
مثلا خواهرش 50 سالشه میشینه ارایش میکنه عکس میگیره از خودش میفرسته برا شوهرم شوهرمم میگه وای خشکل تر از تو وجود نداره. حس میکنم عقده ای هست همچین چیزی تو عمرم ندیدم. بعدش الان مادرشون بیمارستانه روز اول ک بستری شد من خودمم مریض بودم تنها توخونه خانوادمم نبودن شوهرمم 5 تا خواهر برادرن از 9 صبح رفت تا 9 صبح فردا بیمارستان حتی زنگ نزد بگه مردیززنده ای طوری ک من خودم با اسنپ رفتم دکتر سرم زدم تک و تنها. بعد کلی هم دعوامون شد. اومد خونه هی جلو من زنگ میزد خواهرش غذا خوردی چی خوردی وای چرا کلوچه خوردی حواست باشه مریض نشی
واااااای چقد رومخههههه
نه عزیزم حق داری هم خواهر شوهرت مریضه هم همسرت رفتارش درست نیست
حالا برادر من حتی اسم منم یادش نیست
به همه گفته دنیا و آخرت بهشت و پدر مادر من زنمه
اونم ماشالله چه زنی!!!!
خب رک راست با خواهرشوهرت حرف بزن بگو من از این رفتارت خوشم نمیاد و..