از وقتی باباش مرد پنجاه روز منو دیوونه کرد هرروز هرروز خونه ننش حتی بیشتر وقتا شبا اونجا میخوابیدم بیشتر کاراشو میکردم گفتم عذادارن .
بعد دیروز ده بار بهم زنگ زد یبار نگفت روزت مبارک بعدم گفتم برا مادرت چی خریدی گفت به تو چه .گله هم کردم گفت بابام مرده تو دنبال کادویی خجالت نمیکشی!
اینهمه خوبی کردم ندید خودش سالی یبار بزور خونه ی پدرم میره عروسی داداشم حتی بلیط گیرم نیومد برم اونم میگفت به من چه من نمیرم و آخر بزور بردمش