خواهرام شهر دورن یکیش گفته بود میاد الان گفت بچه هام امتحان دارن نمیتونم بیام یکیشم گفت سرکارم مرخصی نمیدن ولی میتونست بگیره
اینا خودشون که نمیان زنگ مامانمم میزنن که تو هم نرو پات درد میکنه و... خواهرشوهراشو ببره و....
من با خواهرشوهرام قهرم میدونم بیان هم پس فردا منت میزارن خواهراش نرفتن مامانش نرفت ما رفتیم یا میگن خانوادش بی عرضه بودن
بچه تو شکمم اشکم در اومد ایشالا خدا میبینه خودشون رو تو همچین شرایطی میزاره یه روز من خیلی بیکسم
بیمارستانم دولتیه نمیزارن شوهرم پیشم بمونه