ماقهر بودیم زنگ زده ب دخترم خونه تمیز باشه ب مامانت نگو چی گفتم .دخترم بهم گفت ولی خونه تمیز کردیم بعد من فکر کردم ی دست گلی ی چیز دیگه ای میخره اومد دیدم ی کیک دسته خودم ب ندیدن زدم گذاشت رو میز
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دلم ازش شکسته چند روز پیش که تو مجلسی بودیم که بین همه خانم ها زیباش من بودم دیدم عروس خواهرش خیره ش ...
از نوع کلماتت فکر میکنم شما زیادی حساسی ! هر مردی ممکنه گاهی نگاهی هم بکنه اصلا ادمیزاد ممکنه خطا کنه ولی شما داری بدترش میکنی باید روشت رو عوض کنی .فکر کنم همسرت روی نقش پدریش حساستره تا همسر بودنش باید از این نقشش استفاده کنی تا جلوی انحرافش ( طبقه گفته خودت) رو بکیری مخصوصا که خودش دوتا دختر داره.
تفنگ نقره کوبم را فروختم برای یار قبای ترمه دوختم قبای ترمه ام را پس فرستاد تفنگ نقره کوبم، داد و بیداد😭😭😭😭